- مفاهیم دستافزار شناخت بنی بشرند.
- توده مولد و زحمتکش در آغاز، که دهها هزار سال بطول انجامید، مالک وسایل تولید خود بود.
- مالکیت اشتراکی بر وسایل تولید، سرچشمه استقلال، آزادی و خود مختاری آنها بود.
- آنها، در این برهه از تاریخ، مفاهیم خود را خود تعریف می کردند و بمثابه شناختافزار به خدمت می گرفتند.
- توسعه خجسته نیروهای مولده، سلب مالکیت از مولدان را الزامی کرد.
- کاهنان و گردانندگان معابد و پاسداران آتش ـ نیاکان کشیشان و روحانیان کنونی ـ که مازاد تولید را در اختیار داشتند، به این جبر و ضرورت تاریخی بیرحمانه جامه عمل پوشاندند.
- آنها توده مولد و زحمتکش را نه تنها از داشتن وسایل تولید خود محروم کردند، نه تنها خود آنها را به عنوان برده به زیر یوغ کشیدند و علاوه بر آن، کودکان شان را هم مثل گاو و گوسفند خرید و فروش کردند، بلکه مفاهیم آنها را، که شناختافزارشان بودند، از آنها به زور و خدعه ستاندند.
- علمای سرسپرده برده داران مفاهیم سلب مالکیت شده را از نو معنی کردند و فاجعه آغاز شد.
- دیالک تیک مادی و معنوی غریبی به کار افتاد و بردگی مادی با بردگی معنوی تکمیل شد.
- اکنون به روایت برتولت برشت، آموزگار بی بدیل توده مولد و زحمتکش، بیش از ۲۱ قرن از این ماجرا گذشته است.
- از حدود ۱۶۰ سال پیش، غریو طبل غریبی به گوش می رسد.
- مولدان سلب مالکیت شده، هوای گسستن غل و زنجیر خویش بر سر دارند و سرنوشت بشریت با سرنوشت آنان گره خورده است، حتی سرنوشت برده داران.
- روشنفکران ارگانیک توده مولد و زحمتکش[۱] وظیفه دارند، مفاهیم حک حرمت شده را از نو معنی کنند و بمثابه دستافزار شناخت به صاحبان نوین وسایل تولید مادی و معنوی برگردانند.
- اگر برادران روشنفکران ارگانیک توده مولد و زحمتکش شخم می زنند، گندم می کارند و نان می پزند، آنها هم باید از حریم مفاهیم خود به دفاع برخیزند.
- برده داران و عمال رنگارنگ آنان می توانند فرمان سکوت دهند، آنها را ممنوع القلم کنند، توهین و تحقیر کنند، پند و اندرز دهند.
- آنها ظاهرا زاده شده اند، که فرمان دهند، ولی روشنفکران ارگانیک توده مولد و زحمتکش هم حق دارند، از حقیقت تاریخی خویش، از دستافزارهای معرفتی ـ نظری خویش دفاع کنند، به همان سان، که از وسایل تولید مادی خویش دفاع می کنند.
- هر دو طرف قضیه برای آنها مسئله حیات و ممات است.
- آنها نمی توانند، مالکیت اجتماعی بر وسایل تولید مادی را بر پرچم خود بنویسند، بدون آنکه پیشاپیش و یا ضمنا دستافزارهای معرفتی ـ نظری خود را از آن خود کرده باشند.
- آنها از سوهان خوردن و کارآتر شدن افزارهای معرفتی خود استقبال خواهند کرد و از نقد نظرات خویش.
- آنها زیر شلاق توهین و تحقیر بزرگ شده اند، ولی دیری است که در طبیعی و الهی بودن امتیازات طبقاتی تردید کرده اند و تردید آغاز شناخت و شناخت پیش شرط رهائی است.
تعریف فرهنگ |
از دایرة المعارف روشنگری |
ش. میم بهرنگ |
- فرهنگ[۲] :
- فرهنگ بمعنی پرستاری، مواظبت و تکمیل یک شیئ قابل بهبود و قابل تهذیب بوسیله انسان ها، بویژه بمعنی بهبود و تهذیب کردوکار حیاتی خود آنها ست.
- در زمان های قدیم فرهنگ بمعنی آماده کردن زمین برای کشت و کار بکار می رفت.
- آماده کردن زمین برای برآورده ساختن نیازمندی های انسانی را فرهنگ[۳] می نامیدند.
- بعدها تربیت، آموزش و تکمیل توانائی ها و امیال انسانی ببرکت «آموزش روحی و معنوی» را فرهنگ نامیدند.
- و سرانجام فرهنگ بمعنی تربیت روحی بکمک فلسفه، علم، اخلاق و هنر بکار رفت.
- در قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی مفهوم فرهنگ وسعت زیادی یافت و شامل همه چیزهائی شد که انسان هم به محیط زیست خود اضافه می کند و هم در توسعه و تکامل خویش به وضع و حال طبیعی خود می افزاید، تا به کمال خویشتن خویش نایل آید.
- پوفندورف[۴] (۱۶۷۲ میلادی)، آدلونگ[۵] (۱۷۸۲ میلادی) و هردر[۶] مفهوم فرهنگ را به این معنا بکار بردند، که یکی از عناصر مهم مفهوم بورژوائی ـ هومانیستی فرهنگ را تشکیل می دهد.
- مفهوم فرهنگ بسته به این که کمال انسانی در کدام یک از نکات زیرین دیده می شود، عرصه های اجتماعی و فردی محدود و یا وسیع کردوکار حیاتی انسان ها را در یک فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی در بر می گیرد :
- کمال انسانی در تربیت معنوی ـ روحی، بکمک فلسفه، علم، هنر و غیره.
- کمال انسانی در تحول خلاقانه محیط زیست و تأثیر متقابل این روند بر توسعه و تکامل ماهیت اجتماعی انسان و
- کمال انسانی در تأثیر ایدئولوژی او بر این روند.
- مارکسیسم ـ لنینیسم بر آن است که خصلت فرهنگ هر فرماسیون اجتماعی بوسیله نحوه و نوع شرکت طبقات و اقشار مختلف در تولید، توزیع و تصاحب ارزش های معنوی تعیین می شود، که خود وابسته است به زیربنای اقتصادی و عضوبندی[۷] اجتماعی جامعه.
- نقش، فونکسیون و تأثیر ارزش های جهان بینانه، اخلاقی و زیبائی شناسانه در رابطه با هدایت رفتار اجتماعی بطور اپریوری (ماورای تجربی) در شخصیت انسانها نهفته نیست، بلکه وابسته به مبارزه طبقات برای تسلط بر شیوه تولید ارزش های مادی و معنوی است.
- به این دلیل است که هر فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فرهنگ منطبق با خود را پدید می آورد، برای تکمیل خود به آنها نیاز پیدا می کند و فرهنگ در جامعه منقسم به طبقات خصلت طبقاتی دارد.
- فرهنگ در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، بمثابه یک جانب کردوکار حیاتی جامعه در نظر گرفته می شود، جانبی که هرچند ذاتی کلیه عرصه های موجود حیات اجتماعی است، ولی با آنها یکسان نیست.
- توسعه، تکامل و تشکیل همه جانبه ماهیت انسانی در مبارزه برای تسلط بر نیروهای طبیعی و بویژه در مبارزه برای تسلط بر همزیستی اجتماعی خود، بمثابه محتوای واقعی توسعه فرهنگی تلقی می شود.
- از این رو مفهوم فرهنگ در ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، بیانگر روند استکمال[۸] انسان است، انسانی که ببرکت کردوکار خلاق خویش اجتماعی شده، یعنی انسانی شده است و بیانگر توسعه نیازمندی ها و توانائی های عملی، فکری، اخلاقی و زیبائی شناسانه انسان های هر فرماسیون مفروض است.
- و لذا فرهنگ جمع ساده کلیه ارزش های مادی و معنوی که خادم توسعه و تکامل عالی تر بشری باشد، نیست.
- فرهنگ عبارت است از سیستم روابط،، روندها و شیوه های رفتاری که بطور متقابل در همدیگر تأثیر می گذارند.
- چنین سیستمی در رابطه میان درجه توسعه و تکامل خلاقیت انسانی و روند استکمال خود انسان نهفته است، در انعکاس ایدئولوژیکی این رابطه و سمت بخشی به این رابطه نهفته است و همچنین در شکلگیری حیات معنوی ـ اجتماعی گروه های انسانی (طبقات، خلق ها، ملت ها) و در مراحل نایله انطباق میان عمل انسانی با قوانین واقعیت عینی نهفته است.
- این ارتباط سیستمی[۹] دیالک تیکی بطور عینی موجود، خود ویژگی[۱۰] فرهنگ را تشکیل می دهد.
- فرهنگ یک نظام اجتماعی مفروض را این و یا آن گشتاور تشکیل نمی دهد.
- فرهنگ یک نظام اجتماعی مفروض را تأثیر سیستمی این عناصر، تأثیر کلی بطور اجتماعی و جهان بینانه متعین شده[۱۱] این عوامل تشکیل می دهد، عواملی که همدیگر را مشروط می سازند و متقابلا تحت تأثیر قرار می دهند.
- محتوای فرهنگ نظام اجتماعی سوسیالیستی عبارت است از هومانیسم راستین، که با ماهیت سیستم کلی سوسیالیسم مطابقت دارد.
- سرچشمه پیشرفت فرهنگی در سوسیالیسم در همین نکته نهفته است.
- برقراری وحدت میان استفاده از نیروهای خلاق انسانی و گرایش اخلاقی بسوی استکمال انسانی و تحقق این وحدت، بمثابه عالی ترین اصل عمل دسته جمعی دمکراتیک به رابطه متقابل هماهنگ و به تداخل متقابل توسعه فنی ـ اقتصادی و فرهنگی منجر می شود که یکی از قانونمندی های تشکیل همبود انسانی سوسیالیستی است.
- مراجعه کنید به
- شعور اجتماعی،
- ایدئولوژی،
- انقلاب فرهنگی سوسیالیستی.
تعریف انقلاب فرهنگی سوسیالیستی |
از دایرة المعارف روشنگری |
ش. میم بهرنگ |
- انقلاب فرهنگی سوسیالیستی،[۱۲] عبارت است از قانونمندی عام فرماسیون اجتماعی سوسیالیستی، که بوسیله حزب مارکسیستی ـ لنینیستی، بکمک دولت سوسیالیستی و سازمان های اجتماعی آگاهانه هدایت و رهبری می شود.
- در روند انقلاب فرهنگی سوسیالیستی، دروازه های فرهنگ و کلیه عرصه های آموزشی (همراه با توسعه پلی تکنیک های عمومی آموزشی) به روی خلق گشوده می شود، قشر روشنفکران سوسیالیستی تربیت می شود، سطح عالی آموزش توده های مردم فراهم می آید، خصلت طبقاتی فرهنگ ملی تغییر می یابد، میراث فرهنگی مورد بررسی انتقادی قرار می گیرد، غنای فرهنگی با شرکت فعال زحمتکشان، بویژه طبقه کارگر، متناسب با ساختمان سوسیالیسم خلاقانه توسعه داده می شود.
- استعدادها و توانائی های عملی، فکری، اخلاقی، زیبائی شناسانه و همچنین نیازمندی های مردم زحمتکش عملا به درجه رشد کیفی جدیدی ارتقا داده می شوند و در ترقی سطح فرهنگی شخصیت سوسیالیستی و در تحول بخشیدن به محیط کار و زندگی مردم به خدمت گرفته می شوند، تا شرایط فرهنگی لازم برای تسلط بر پیشرفت علمی و فنی بمثابه وسیله استکمال هستی[۱۳] انسانی فراهم آید.
- انقلاب فرهنگی سوسیالیستی با تشکیل قدرت دولتی طبقه کارگر و با برنامه ریزی اقتصاد ملی آغاز می شود.
- انقلاب فرهنگی سوسیالیستی شامل اشاعه گام به گام و همه جانبه ایدئولوژی سوسیالیستی و تبدیل آن به ایدئولوژی حاکم در سراسر جامعه، نفوذ ایدئولوژی سوسیالیستی در کلیه عرصه های حیات اجتماعی و فرهنگی و تشکیل شیوه زندگی فرهنگمند سوسیالیستی توده های زحمتکش می شود.
- در این زمینه هدایت ایدئولوژیکی تکامل هنری بوسیله حزب مارکسیستی ـ لنینیستی، در کشف و تبیین هنری همه جانبه موضوعات جدید، در تحقق نقش و فونکسیون انواع گوناگون هنر در فرهنگ سوسیالیستی و همچنین در رفع نیازمندی های زیبائی شناسانه لازم برای تکامل شخصیتی و همبودی و ضمنا توسعه بی وقفه به پله بالاتر نقش تعیین کننده بازی می کند.
- ضرورت تاریخی انقلاب فرهنگی سوسیالیستی از خودویژگی های انقلاب سوسیالیستی ناشی می شود.
- در انقلاب سوسیالیستی طبقه ای به قدرت می رسد و رهبری جامعه را بدست می گیرد، که در جامعه سرمایه داری از در اختیار گرفتن خلاقانه ثروت فرهنگی محروم بوده است و لذا تنها پس از برقراری قدرت سیاسی خود، می تواند در جریان ساختمان سوسیالیسم، فرهنگ لازم را نیز برای تسریع توسعه نیروهای مولده و سازماندهی علمی آنها، برای هدایت مبتنی بر برنامه و آگاهانه روندهای اجتماعی و برای تسلط بر قانونمندی های عینی حرکت اجتماعی پدید آورد.
- اعتبار عمومی این قانونمندی برای اولین بار در اسناد جنبش بین المللی کارگری در سال ۱۹۵۷ و ۱۹۶۰ میلادی[۱۴] فرمولبندی شده و ضرورت تحقق خلاقانه آنها مورد تأکید قرار گرفته است.
- در ساختمان سیستم اجتماعی سوسیالیسم پیشرفته هدایت ایدئولوژیکی عوامل ساختارساز[۱۵] فرهنگ سوسیالیستی و رابطه متقابل آنها، برای رهبری علمی توسعه تمام ـ اجتماعی کسب اهمیت می کند که از آن جمله اند :
- رابطه آموزش تخصصی و عمومی و ترقی سطح فرهنگی زحمتکشان،
- رابطه تأثیر اجتماعی و نقش و فونکسیون فرهنگی هنرها،
- ارتباط میان شیوه زندگی سوسیالیستی و تحول بغرنج محیط زیست و
- سیستم تبادل نظر و تبادل اطلاعات معنوی ـ فرهنگی و نقش رسانه های توده ای.
- مراجعه کنید به
- فرهنگ،
- انقلاب،
- شعور.
0 نظرات:
ارسال یک نظر