You are here: Home » All posts
۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه
Biography of Bertolt Brecht
A poet first and foremost, Bertolt Brecht's genius was for language. However, because this language is built upon a certain bold and direct simplicity, his plays often lose something in the translation from his native German. Nevertheless, they contain a rare poetic vision, a voice that has rarely been paralleled in the 20th century.
Brecht was influenced by a wide variety of sources including Chinese, Japanese, and Indian theatre, the Elizabethans (especially Shakespeare), Greek tragedy, Büchner, Wedekind, fair-ground entertainments, the Bavarian folk play, and many more. Such a wide variety of sources might have proven overwhelming for a lesser artist, but Brecht had the uncanny ability to take elements from seemingly incompatible sources, combine them, and make them his own.
In his early plays, Brecht experimented with dada and expressionism, but in his later work, he developed a style more suited his own unique vision. He detested the "Aristotelian" drama and its attempts to lure the spectator into a kind of trance-like state, a total identification with the hero to the point of complete self-oblivion, resulting in feelings of terror and pity and, ultimately, an emotional catharsis. He didn't want his audience to feel emotions--he wanted them to think--and towards this end, he determined to destroy the theatrical illusion, and, thus, that dull trance-like state he so despised.
Brecht was influenced by a wide variety of sources including Chinese, Japanese, and Indian theatre, the Elizabethans (especially Shakespeare), Greek tragedy, Büchner, Wedekind, fair-ground entertainments, the Bavarian folk play, and many more. Such a wide variety of sources might have proven overwhelming for a lesser artist, but Brecht had the uncanny ability to take elements from seemingly incompatible sources, combine them, and make them his own.
In his early plays, Brecht experimented with dada and expressionism, but in his later work, he developed a style more suited his own unique vision. He detested the "Aristotelian" drama and its attempts to lure the spectator into a kind of trance-like state, a total identification with the hero to the point of complete self-oblivion, resulting in feelings of terror and pity and, ultimately, an emotional catharsis. He didn't want his audience to feel emotions--he wanted them to think--and towards this end, he determined to destroy the theatrical illusion, and, thus, that dull trance-like state he so despised.
۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه
رفتار هرکس شناسنامه او ست!
قصه های آقای کوینر برتولت برشت
ترجمه : ح. مهدی پور
رفتار هرکس شناسنامه او ست!
استاد فلسفه، روزی به خدمت آقای کاف آمده بود و شروع به تعریف از دانش و خرد خویش کرده بود.
آقای کاف ـ پس از تأملی ـ گفته بود :
با ناراحتی می نشینی!
با ناراحتی حرف می زنی!
با ناراحتی می اندیشی!
استاد فلسفه عصبانی شده بود و گفته بود :
در باره خودم، نمی خواستم نظر بدهی، بلکه در باره محتوای گفته هایم.
آقای کاف گفته بود :
گفته های تو را محتوائی نبود.
و ادامه داده بود :
کج راه می روی!
o با رفتنی از این دست، به جائی نخواهی رسید.
مبهم و دو پهلو سخن می گوئی!
o با سخن گفتنی از این دست، گرهی را نخواهی گشود.
رفتارت برای اهدافت ارزش و ارج باقی نمی گذارد.
سازماندهی |
آقای کاف ـ روزی ـ گفت :
انسان اندیشه مند در مصرف برق، در مصرف نان و در مصرف فکر اصراف نمی کند!
دشوار نیکان |
وطندوستی یعنی نفرت از وطنهای دیگر
برگردان علی عبداللهی ۱۳۸۷/۰۷/۲۱
پنج داستان کوتاه از برتولت برشت
پنج داستان کوتاه از برتولت برشت
برتولت برشت
فرستاده
اخیراً با آقای ک. درباره قضیه آقای «ایکس»، فرستاده قدرتی بیگانه، صحبت میکردم که در کشور ما مأموریتهای خاص حکومت خود را انجام داده و با کمال تأسف آنطور که ما اطلاع پیدا کردیم، با اینکه با موفقیت چشمگیری مراجعت کرده بود، ولی بعد از بازگشت شدیداً مورد توبیخ رسمی مقامات دولتش قرار گرفت.
فرستاده
اخیراً با آقای ک. درباره قضیه آقای «ایکس»، فرستاده قدرتی بیگانه، صحبت میکردم که در کشور ما مأموریتهای خاص حکومت خود را انجام داده و با کمال تأسف آنطور که ما اطلاع پیدا کردیم، با اینکه با موفقیت چشمگیری مراجعت کرده بود، ولی بعد از بازگشت شدیداً مورد توبیخ رسمی مقامات دولتش قرار گرفت.
من گفتم: «او به این خاطر مورد توبیخ قرار گرفته که برای اجرای مأموریتهایش زیاده از حد با ما که دشمنانش باشیم، گرم گرفته است. فکر میکنید اصلاً بدون چنین رفتاری میتوانست موفقیت داشته باشد؟»
آقای ک. گفت:
«البته که نه. او باید خوب میخورد تا میتوانست با دشمنانش مذاکره بکند. باید از جنایتکاران تملق میگفت و گاهی کشورش را مسخره میکرد تا به هدفش برسد».
«البته که نه. او باید خوب میخورد تا میتوانست با دشمنانش مذاکره بکند. باید از جنایتکاران تملق میگفت و گاهی کشورش را مسخره میکرد تا به هدفش برسد».
من سؤال کردم: «پس به این ترتیب رفتارش صحیح بوده؟»
آقای ک. با حواسپرتی گفت: «البته! رفتار او در این مورد صحیح بوده.» و خواست از من خداحافظی بکند. با وجود این من آستینش را کشیدم و با عصبانیت داد زدم: «پس چرا بعد از مراجعت با چنین تحقیری روبرو شد؟»
آقای ک. با حواسپرتی گفت: «البته! رفتار او در این مورد صحیح بوده.» و خواست از من خداحافظی بکند. با وجود این من آستینش را کشیدم و با عصبانیت داد زدم: «پس چرا بعد از مراجعت با چنین تحقیری روبرو شد؟»
برتولت برشت بار ديگر بر صندلی اتهام در واشنگتن
بیبیسی / علی امينی نجفی
نمايش "گفتگوکنندگان خاموش" که برای نخستين بار در واشنگتن به روی صحنه تئاتر آمده، برای دوستداران ادبيات نمايشی، سخت جذاب و هيجان انگيز است، زيرا به سيمای يکی از برجسته ترين نويسندگان قرن بيستم جان می بخشد: برتولت برشت، که به زودی پنجاه سال از مرگ او می گذرد.
برشت به سال ۱۸۹۸ در اوگسبورگ در ايالت باير در جنوب آلمان به دنيا آمد. پس از پايان جنگ جهانی اول، از سال ۱۹۱۹ به انتشار شعرها و نمايشنامه های خود پرداخت و به زودی به شهرتی فراگير رسيد.
برشت در ادبيات و هنر به تعهد اجتماعی معتقد بود و قلم خود را در خدمت مبارزه با نابرابری ها و ناروايی های جامعه نهاده بود. او با نگارش رشته ای از مقالات نظری، مکتب تازه ای در تئاتر پايه گذاشت که "تئاتر اپيک" يا "تئاتر روايی" خوانده می شود. اين تئاتر به ياری "تکنيک فاصله گذاری" و شکستن "توهم نمايشی"، تماشاگر را از غرق شدن در هيجانها و احساسات درام باز می دارد، به او فرصت و توان انديشيدن می دهد، تا بتواند وضعيت موجود را نقد کند.
برشت به سال ۱۸۹۸ در اوگسبورگ در ايالت باير در جنوب آلمان به دنيا آمد. پس از پايان جنگ جهانی اول، از سال ۱۹۱۹ به انتشار شعرها و نمايشنامه های خود پرداخت و به زودی به شهرتی فراگير رسيد.
برشت در ادبيات و هنر به تعهد اجتماعی معتقد بود و قلم خود را در خدمت مبارزه با نابرابری ها و ناروايی های جامعه نهاده بود. او با نگارش رشته ای از مقالات نظری، مکتب تازه ای در تئاتر پايه گذاشت که "تئاتر اپيک" يا "تئاتر روايی" خوانده می شود. اين تئاتر به ياری "تکنيک فاصله گذاری" و شکستن "توهم نمايشی"، تماشاگر را از غرق شدن در هيجانها و احساسات درام باز می دارد، به او فرصت و توان انديشيدن می دهد، تا بتواند وضعيت موجود را نقد کند.
نتایج تحقیقات تازه درباره دلیل مرگ برتولت برشت
تحقیقی تازه نشان می دهد برتولت برشت، نمایشنامه نویس آلمانی، ممکن است در اثر یک بیماری که از کودکی به آن مبتلا بوده، از دنیا رفته باشد.
استیون پارکر، استاد دانشگاه منچستر، پس از بررسی سابقه پزشکی برتولت برشت به این نتیجه رسید که او از کودکی به تب روماتیسمی مبتلا بوده است.
اسناد پزشکی برشت نشان می دهد که این بیماری به قلب و سیستم عصبی او حمله می کرده و به بیماری مزمن قلبی منجر شده است.
مرگ برشت در سال 1956 در این سال ها مشکوک تلقی می شد؛ دلیل مرگ ناگهانی او حمله قلبی عنوان شده بود.
به گفته کارشناسان، در اوایل قرن بیستم تب روماتیسمی چندان شناخته شده نبود؛ در نتیجه این نمایشنامه نویس و شاعر در کودکی صرفا بچه ای عصبی با قلبی بیش از حد بزرگ دانسته می شد.
بر اساس تحقیقات تازه، برشت همچنین از "تشنج سیدنهام" هم رنج می برده که بی ارتباط با تب روماتیمسی نبوده است.
تحقیقات همچنین نشان می دهد که او از مشکلات کلیوی و مجاری ادراری هم شکایت داشته است.
به ادعای پروفسور پارکر "برشت انبوهی از مشکلات جسمی داشت و بیماری های مزمنش سرانجام به مرگش انجامید."
"با وجود این، او نبوغ شعری و تاتری فوق العاده ای داشت که سبب می شد ضعف جسمی خود را به قدرتی بی همتا تبدیل کند."
پروفسور پارکر گفت: "اکنون ما مطمئنیم که برشت در تمام عمرش از شرایط بحرانی جسمی رنج می برده است. او وضعیتی وخیم داشته، از جمله دچار ناکارایی قلبی بوده است."
استاد دانشگاه منچستر گفت: "من هیچ وقت باور نکردم که مشکلات او صرفا به اختلال روانی و عصبی مربوط باشد."
"موضوع این است که هیچ کس تاکنون به خودش زحمت نداده بود که سابقه پزشکی او را بررسی کند."
برشت، شاعر جنگ و جهل به بهانه ی سال روز تولد برتولت برشت
حامد سعيديراد:
قرن بیستم را قرن رونق نقد اجتماعی در عرصه ادبیات می دانند.به حق هم هرگونه اظهار نظر در مورد نویسندههای این قرن یک نگاه جامع و صحیح از اوضاع و احوال آن زمانه را می طلبد.قرن بیستم را شاید بشود پرتلاطم ترین دوره ی تاریخی زندگی بشر بر روی کره ی خاکی نامید.قرنی که با هزار امید و آرزوی متفکران قرن نوزدهمی که رویای آغاز دورهی سعادت بشر و به بار نشستن همهی نیکیها و خوبی های انسانی را در سر می پروراندند آغاز شد و با هزار پیشبینی و آرزوی پایان یافتن جهان و در هم پیچیده شدن طومار تمدن بشری پایان یافت. قرنی که امیدهای زیادی را نامید کرد وکو دکان بسیاری را یتیم .قرنی که شاهد فروریختن تمامی انگاره های دست ساز بشر و درانداختن طرحی نوین و تازه در جهان بود. زمانه ی وقوع بزرگترین جنگ های تاریخ.دوره ویرانی کامل پایه های سست و لرزان آقایی و یکه تازی اروپا در جهان وظهور وبروز قدرت هایی از جنس دیگردر پهنه ی گیتی.قرن سوررئالیسم و دادائیسم.قرنی که نیمه بیشترش را مردم سرتاسر جهان با گرسنگی و فقرو مرگ دست به گریبان بودند و باید تاوان جنگی هایی را می دادند که هیچ تمایلی به شروع و ادامه شان نداشتند و این تازه شرح حال مردم اروپا بود و بماند حال و روزی مردم نگون بخت آفریقا و آسیا که دیگر واقعا هیچ ارتباطی با جنگ نداشتند و فرسنگ ها از سردمداران جنگ افروز و رویا های مشوششان فاصله داشتند.قرن استثمار و زروگویی. قرن «اگر با من نباشی پس بهتر است که اصلا نباشی»ها. و برشت فرزند اینچنین زمانه ای بود
قرن بیستم را قرن رونق نقد اجتماعی در عرصه ادبیات می دانند.به حق هم هرگونه اظهار نظر در مورد نویسندههای این قرن یک نگاه جامع و صحیح از اوضاع و احوال آن زمانه را می طلبد.قرن بیستم را شاید بشود پرتلاطم ترین دوره ی تاریخی زندگی بشر بر روی کره ی خاکی نامید.قرنی که با هزار امید و آرزوی متفکران قرن نوزدهمی که رویای آغاز دورهی سعادت بشر و به بار نشستن همهی نیکیها و خوبی های انسانی را در سر می پروراندند آغاز شد و با هزار پیشبینی و آرزوی پایان یافتن جهان و در هم پیچیده شدن طومار تمدن بشری پایان یافت. قرنی که امیدهای زیادی را نامید کرد وکو دکان بسیاری را یتیم .قرنی که شاهد فروریختن تمامی انگاره های دست ساز بشر و درانداختن طرحی نوین و تازه در جهان بود. زمانه ی وقوع بزرگترین جنگ های تاریخ.دوره ویرانی کامل پایه های سست و لرزان آقایی و یکه تازی اروپا در جهان وظهور وبروز قدرت هایی از جنس دیگردر پهنه ی گیتی.قرن سوررئالیسم و دادائیسم.قرنی که نیمه بیشترش را مردم سرتاسر جهان با گرسنگی و فقرو مرگ دست به گریبان بودند و باید تاوان جنگی هایی را می دادند که هیچ تمایلی به شروع و ادامه شان نداشتند و این تازه شرح حال مردم اروپا بود و بماند حال و روزی مردم نگون بخت آفریقا و آسیا که دیگر واقعا هیچ ارتباطی با جنگ نداشتند و فرسنگ ها از سردمداران جنگ افروز و رویا های مشوششان فاصله داشتند.قرن استثمار و زروگویی. قرن «اگر با من نباشی پس بهتر است که اصلا نباشی»ها. و برشت فرزند اینچنین زمانه ای بود
به آيندگان ترجمه علی امينی نجفی
قطعه "به آيندگان"، يا با الفاظی دقيقتر: "با کسانی که پس از ما به دنيا می آيند" از شعرهای بلند و معروف برتولت برشت (۱۸۹۸-۱۹۵۶) شاعر و نويسنده آلمانی است.
برشت اين شعر را، که تا حدی جنبه اتوبيوگرافيک دارد، در سال ۱۹۳۹ زمانی که در دانمارک در تبعيد به سر می برد، سروده است و آن را نوعی حديث نفس يا "وصيت نامه معنوی" او دانسته اند.
شعر در سه بند تنظيم شده است و در زير ترجمه کامل آن نقل می شود.
I
راستی که در دوره تيره و تاری زندگی می کنم:
امروزه فقط حرفهای احمقانه بی خطرند
اخم بر چهره نداشتن، از بی احساسی خبر می دهد،
و آنکه می خندد، هنوز خبر هولناک را نشنيده است.
راستی که در دوره تيره و تاری زندگی می کنم:
امروزه فقط حرفهای احمقانه بی خطرند
اخم بر چهره نداشتن، از بی احساسی خبر می دهد،
و آنکه می خندد، هنوز خبر هولناک را نشنيده است.
اين چه زمانه ايست
که حرف زدن از درختان عين جنايت است
وقتی از اين همه تباهی چيزی نگفته باشيم!
کسی که آرام به راه خود می رود گناهکار است
زيرا دوستانی که در تنگنا هستند
ديگر به او دسترس ندارند.
که حرف زدن از درختان عين جنايت است
وقتی از اين همه تباهی چيزی نگفته باشيم!
کسی که آرام به راه خود می رود گناهکار است
زيرا دوستانی که در تنگنا هستند
ديگر به او دسترس ندارند.
اين درست است: من هنوز رزق و روزی دارم
کی کی را می شناسد؟
ترجمه: علی عبداللهی ۱۳۸۷/۰۹/۰۷
دو داستانک از برتولت برشت
دو داستانک از برتولت برشت
سرباز «لاسیوتا»
جنگ جهانی اول به پایان رسیده بود. آن روز در سیوتا، بندری کوچک در جنوب فرانسه برای به آب انداختن یک کشتی جنگی، جشنی حسابی برپا کرده بودند. در یکی از میدانها دورادور تندیس برنزی یک سرباز، جمعیتی انبوه گرد آمده بودند. ما که نزدیک شدیم دیدیم تندیس، مردی زنده بود که با پالتوی خاکیرنگ، کلاه فولادی بر سر، نیزه به دست، در تف آفتاب سوزان تابستان، بر سکویی سنگی ایستاده بود. دستها و صورتش را به رنگ برنز درآورده بود. هیچ یک از عضلاتش کمترین تکانی نمیخورد، حتی پلک هم نمیزد. پایین پایش روی مقوایی که به سکو تکیهاش داده بودند، این عبارت نوشته بود:
جنگ جهانی اول به پایان رسیده بود. آن روز در سیوتا، بندری کوچک در جنوب فرانسه برای به آب انداختن یک کشتی جنگی، جشنی حسابی برپا کرده بودند. در یکی از میدانها دورادور تندیس برنزی یک سرباز، جمعیتی انبوه گرد آمده بودند. ما که نزدیک شدیم دیدیم تندیس، مردی زنده بود که با پالتوی خاکیرنگ، کلاه فولادی بر سر، نیزه به دست، در تف آفتاب سوزان تابستان، بر سکویی سنگی ایستاده بود. دستها و صورتش را به رنگ برنز درآورده بود. هیچ یک از عضلاتش کمترین تکانی نمیخورد، حتی پلک هم نمیزد. پایین پایش روی مقوایی که به سکو تکیهاش داده بودند، این عبارت نوشته بود:
طرح از سید محسن امامیان«مرد مجسمهای!
اینجانب شارل لویی فرانشار، سرباز… فلان هنگ ارتش فرانسه در حین برگزاری مراسم تدفینی در ناحیه وردن نیروی فوقالعادهای را ناگهان در خود دیدم؛ من توانستم بیحرکت بایستم و مدت مدیدی عین یک مجسمه برجا بمانم. این نیروی خاص من مورد بررسی اساتید متعدد قرار گرفته و بیماری وصفناپذیری نامیده شده. لطفاً از بذل اندکی پول خفرد به سرپرست بیکار خانوادهای عیالوار دریغ نفرمایید.»
اینجانب شارل لویی فرانشار، سرباز… فلان هنگ ارتش فرانسه در حین برگزاری مراسم تدفینی در ناحیه وردن نیروی فوقالعادهای را ناگهان در خود دیدم؛ من توانستم بیحرکت بایستم و مدت مدیدی عین یک مجسمه برجا بمانم. این نیروی خاص من مورد بررسی اساتید متعدد قرار گرفته و بیماری وصفناپذیری نامیده شده. لطفاً از بذل اندکی پول خفرد به سرپرست بیکار خانوادهای عیالوار دریغ نفرمایید.»
در ظرف کنار مقوا سکهای انداختیم، سر تکان دادیم و راه خود را در پیش گرفتیم. با خود فکر کردیم که تاریخ را به دست او و امثال او ساختهاند. همان کسی که به تصمیمهای سرنوشتساز اسکندرها، قیصرها و ناپلئونها که شرح آن را در کتابهای درسی میخوانیم، جامهٔ عمل پوشانده. نگاه کنید! خودف خودش است، پلکهایش کوچکترین تکانی نمیخورد.
استثنا و قاعده
کتاب استثنا و قاعده کتابیست از برتولوت برشت که در زیر لینک دانلود این کتاب را قرار داده ایم تا نخاطبان سایت از آن بهره مند شوند.
شنل جوردانو برونوی مرتد
کتاب شنل جوردانو برونوی مرتد اثر برتلوت برشت در زیر برای دانلود و مطالعه آن قرار داده شده تا مخاطبان سایت از آن بهره ببرند.
عظمت و انحطاط شهر ماها گونی
عظمت و انحطاط شهر ماهاگونی اثری از برتولوت برشت که در زیر لینک های دانلود آن برای نخاطبین سایت قرار داده شده است.
آدم آدم است
کتاب آدم آدم است اثری از برتلوت برشت را جهت مطالعه و دانلود لینک های آن را در سه قسمت در اختیار مخاطبان سایت قرار می دهیم.
زن خوب ایالت سچوان
کتاب زن خوب ایالت سچوان اثری از برتولوت برشت که در زیر لینک دانلود و خواندن آنلاین ان را برای مخاطبان این سایت قرار می دهیم
اشتراک در:
پستها (Atom)